چگونه با نصیحت پدر عزیزم به درستی به دیگران خدمت کرده ام؟
- راز چهار فصل
- موفقیت
- چگونه با نصیحت پدر عزیزم به درستی به دیگران خدمت کرده ام؟

5/5
فهرست عناوین این مقاله
بارها در زندگی ام از افراد مختلف کمک خواسته ام ولی متاسفانه در برخی موارد بجای اینکه به من کمک شود با وعده های نادرست این دوستان به درد سرهای بیشتر گرفتار شده ام و هم اکنون نصیحت پدر عزیزم را در کمک به سایرین آویزه گوش خود کرده ام و هرگز زمانی که کسی از من حاجتی دارد به هیچ عنوان وی را سر کار نمی گذارم و در صورت توانایی حتما به وی کمک می کنم ولی هرگز وعده الکی به کسی نمی دهم و در عوض خیر می بینم
سلام به شما دوستان عزیز
یکی از آموزشهایی که پدر عزیزم که نزدیک به 90 سالشان است به من دادهاند این است که گفتند: «هر زمان که کسی خواست از تو پول بگیرد و تو به هر دلیلی نخواستی به او پول بدهی، او را معطل نکن! بگو شرمندهام. حتی لازم نیست به او دلیل کارت را هم بگویی! این کار خیلی بهتر از این است که به او بگویی بگذار ببینم چکم پاس میشود یا نه، شنبه دیگر به من اس ام اس بزن، … استخوان لای زخم نگذار».
بالاخره او باید بداند که روی تو حساب کند یا نه. اگر نمیخواهی بدهی بگو شرمندهام! پدرم میگفت بگو: «من تو را خیلی دوست دارم و به تو لطف میکنم که تو را معطل نمیکنم و سر نمیدوانم! همین الان میگویم ندارم و نمیشود.» به این نحو کسی که نیازمند است بداند که روی تو حساب نکند و به سراغ راه دیگری برود.
اثر انرژیکی وعده دروغ!
وقتی با کلمات بازی میکنیم، طرف مقابل به وضعیت بلاتکلیف دل خوش میکند. این وضعیت یک بار انرژیکی سنگین به هر دو طرف ایجاد میکند و مقدار زیادی انرژی از شما دزدیده میشود. من همیشه بحثم درباره ارتعاش است. سطح ارتعاشاتتان را همین وعده دروغ، ناصادقی و شفاف نبودن به شدت کدر میکند. ما ارتعاش خوب به جهان هستی نمیفرستیم و فراوانی هم آن طور که باید به سمت ما نمیآید.
وقتی کسی از شما درخواستی میکند و نمیتوانید به او کمک کنید، کافی است بگویید شرمندهام اما دعا میکنم مشکلت حل شود. این کلمه شرمندهام به همراه دعا و همراهی، دل طرف مقابل را قرص میکند. خودتان هم حس خوبی به خودتان پیدا میکنید که سر کسی را کلاه نگذاشتهاید! وقتی به کسی که دچار مشکل و قرض و بدهی است، وعدهی دروغ میدهید؛ در حقیقت به نحوی سر او کلاه گذاشتهاید. او به شما رو زده! امید بسته! حداقل بگذارید تا برود و به جایی که باید برسد. تصور کنید چند نفر ممکن است این بلا را بر سر او بیاورند.
میدانید چه اتفاقی میافتد؟ بیاعتماد میشود، حالش بد میشود. نه تنها کمکی به او نکردهاید که گرههای زندگیاش را هم بیشتر کردهاید. لطفا تکلیفش را روشن کنید. مرهم نیستید، زخم نشوید!
وعده ندادن را تمرین کنید!
این درس را از پدرم آموختم و تمرین کردهام. وقتی نمیتوانم به کسی کمک کنم میگویم: «به قول پدرم تو را دوست دارم و به همین خاطر تو را معطل نمیکنم! همین الان میگویم که شرمندهام، ندارم و نمیشود.» ممکن است همین الان ناراحت شود ولی این ناراحتی چند وقت بعد فراموشش میشود. ولی چرا بیهوده دلش را خوش کنم؟ اگر میتوانم کمک کنم، قرض الحسنه بدهم خیلی هم عالی است. اگر داریم و میتوانیم کمک کنیم و فرد مقابل هم آدم قابل اعتمادی است، و هر جانب این قضیه را که برای ما اهمیت دارد در آن رعایت شده، قرض دادن خیلی هم خوب است. خداوند میفرماید: «مَنْ ذَالَّذی یُقرِضُ الله قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ اَضْعافاً کَثیرَةً : کیست که خدا را وام (قرض الحسنه) دهد و خدا بر او به چندین برابر بیفزاید.» اما اگر نداریم یا نمیتوانیم مردم را معطل نکنیم، وعدهای ندهیم که نمیخواهیم به جای بیاوریم.
برای شما بهترینها را آرزو میکنم و از خدا میخواهم که این قدر جیبتان پر پول باشد که قرضالحسنه بزرگی باشید که در راه خداوند به دیگران بدهید و به آنها نیازی نداشته باشید.
مقالات اخیر

منطقه امن در روانشناسی: خطرات و 10 راه خروج از آن
5 فروردین 1404

بررسی کامل ذهنیت رشد و ذهنیت ثابت
30 اسفند 1403

چرا ۹۹٪ افراد موفق نیستند؟ پاسخ از علم روانشناسی
22 اسفند 1403
ترس از شکست چیست؟ راهکارهای غلبه بر آن
3 اسفند 1403