بیماری را چگونه شکست دهیم و بر آن غلبه کنیم؟

بیماری خودش کالبد و ارتعاشی دارد و به خاطر وجود عاملی در من ایجاد شده است. فرض کنید بیماریها دارای شعور و موجودیت است که آمده تا من و تو را اذیت کند، من این داستان را این گونه تعریف می‌کنم تا بتوانی خودت را برای مقابله و بیرون راندن بیماری آماده کنی. فرض کن بیماریها که به هر شکلی وارد بدن ما شده است، آمده است تا من و تو را اذیت کند. حالا اگر من و تو شروع کردیم به رنجیدن، وای چرا من این بیماری را گرفتم، وای خسته شده‌ام، وای درد می‌کشم و همین جور نق بزنیم و غرغر کنیم، این بیماری خوشش می‌آید، با خودش می‌گوید خوب موردی را پیدا کردم، این همان کسی است که باید بیمارش می‌کردم و در بدن ما جا خوش می‌کند، چون ما داریم غر می‌زنیم.

همین که ما داریم اذیت می‌شویم و رنج می‌کشیم، این رنج بردن ما و حال بد ما باعث می‌شود که بیماریها پایدار باقی بمانند و می‌گوید خوب کسی را پیدا کردم و باید همین جا بمانم، ولی اگر در همان لحظه‌ای که بیماری وارد بدن ما می‌شود، ناراحت نباشی، بیماری هم می‌گوید عجب آدم بی‌شعوری است من آمدم او را اذیت کنم، نمی‌فهمد، باید این فرد را رها کنم، و از بدن او خارج بشوم. واقعیت خنده داری است که اگر به آن عمل کنید، نتیجه‌هایش را خواهید دید. وقتی بیماریها به سراغمان می آیند، حتی اگر یک سر درد ساده هم داشتیم، نباید بگوییم وای سرم درد می‌کند، قرص چی داری بخورم، اگر همین جور ناراحت باشی و دردت را بروز بدهی، درد را بیشتر می‌کنی. چون درد ناشی از این بیماری که وجود دارد و ناراحتی تو بابت این که درد داری یک ارتعاش قدرت و توجه ایجاد می‌کند و آن درد را تشدید می‌کنید.

ولی وقتی ناراحت نباشی، حالا یکم سرم درد می‌کنه اما ناراحتش نیستم، وقتی نارحت آن نباشید سر درد تعجب می‌کند، میگه، این کیه دیگه، من اومدم سر او را درد بیارم، اذیتش کنم،نمی‌فهمه، و این گونه سردرد بدن ما را ترک می‌کند، و مجبور می‌شود از بدن ما خارج بشود، و سلامتی به ما باز می‌گردد. بیماری وارد بدن ما شده بود که ما را اذیت کند ولی وقتی می‌بیند که ما اصلاً او را به حساب هم نمی‌آوریم، ناراحت می‌شود و می‌گوید،من برم سراغ فرد دیگر که برای من ارزش قائل بشه، برم کسی را اذیت کنم که از دست من رنج بکشد.

پس اگر در مقابل بیماریها از خودتان واکنش نشان دهید و از این دکتر به آن دکتر، اتفاقی که برای تو خواهد افتاد ین است که در بدن ما جا خشک می‌کند. پس هر موقع بیمار شدی ناراحت نباش و بخند، آن را به راحتی بپذیر، و در مواجه با عدم واکنش ما مجبور به ترک بدن ما می‌شود. وقتی من نسبت به بیماریها جدی می‌شوم و رنج می‌کشم، این بیماری در بدن من جدی‌تر و قوی‌تر و بزرگتر می‌شود، و من رنج بیشتری می‌برم، اما وقتی بی‌خیالش می‌شوم و از آن می‌گذرم، بیماری هم از جسم من خارج می‌شود.

بیاییم ناراحت بیماری‌هایمان نباشیم چون این ناراحتی و رنج کشیدن تو یک ارتعاش قوی، یک مهر محکم بر روی دفترچه بیماری ماست و تایید می‌کند که ما بیمار هستیم، و باید این بیماری بیشتر و بیشتر بشود. بیایید این بیماری را بیرون کنیم، اهمیتی به آن ندهیم، و با ناراحت نبودن از بیماری، بیماری هم از بدن ما خارج می‌شود. راجع به شفای کوانتومی ویدیوهای بیشتری آماده می‌کنم و به شما تقدیم خواهم کرد، ویدیوهای عالی که بتوانیم واقعاً روی سلامتی خودمان کار کنیم، پزشکی ذهن-بدن یعنی این که ذهن و بدن به شدت در ارتباط هستند،اگر ما بتوانیم کنترل قوی روی ذهن خودمان داشته باشیم، مطمئن باشسلامتی به راحتی و با داروهای خیلی کمتر به بدن ما باز می‌گردد.

مشاهده ویدئوهای بیشتر