چگونه با نور امید، می توان در گرداب این عالم نجات یافت؟

5/5
فهرست عناوین این مقاله

دو داستان خنده دار از خودم را در کلیپ بیان می کنم که در هر دو خاطره، با مارهای آبی روبرو شدیم و به جایی اینکه بترسم، به مسیر خود در جریان هستی ادامه دادم و می خواهم نتیجه بگیریم که اگر هر یک از ما، در زندگی یک کور سوئی از امیدواری داشته باشیم، می توانیم بر ترسهای خود غلبه کنیم و به ساحل امید و آرزوهای خود برسیم و بهتر است در تاریکی این عالم دنبال چراغ هدایتی بگردیم که ما را به مقصدی امن هدایت کند

 
سلام به دلهای پاک شما عزیزان، من خاطرات جالبی از دریاچه زاینده رود دارم. در دوران دبیرستانم شبها به دریاچه میرفتیم و تور ماهیگیری را در تنگه های کوچک آن پهن میکردیم. میزان آب دریاچه به خاطر بارش باران در آن سالها بسیار بالا بود به طوری که باید از کنار طنابی را به آرامی رد میکردیم تا به تنگه برسیم و در آنجا دو نفر باید تور را میگرفتند و دو نفر دیگر تور را در آب پهن میکردند. تور از شب تا صبح در آب بود و صبح، آب بالا می آمد و میتوانستیم طناب را به سادگی رد کنیم ولی یک شب، طناب عبور نمیکرد و به این نتیجه رسیدیم که در آب شنا کنیم تا به مقصد برسیم.
 هوا تاریک شده بود، ما در چند تنگه دیگر هم دام پهن کرده بودیم ولی در آخرین تنگه، نمیتوانستیم این کار را انجام دهیم. ما با شنا کردن میخواستیم طناب را به تنگه برسانیم و یک تیوپ هم داشتیم که برای دام استفاده میکردیم. طناب را به تیوپ بستیم و حرکت کردیم تا آن را ببریم. من و دوستم شنا کردیم ولی او سردش شد و من گفتم روی تیوپ بشین تا من شنا کنم و تور را ببرم. بعد از چند متر شنا کردن، در تاریکی شب، ماری را دیدیم که روی آب شنا میکرد.
 دوستم با دیدن مار، ترسید و به درون آب پرید و مار باعث شد که او به ساحل برگردد و من تنها باید شنا میکردم و تیوپ را نیز با خود میبردم ولی به ساحل برگشتم و طناب را به پایم بستم و با شنا کردن، حرکت کردم. در آن تاریکی برای این که مقصدم را پیدا کنم یکی از دوستانم با چراغی که نور زیبایی نسبت به سایر نورها داشت در آن محل، منتظر من ایستاده بود. من با دیدن چراغ، فهمیدم که باید به سمت نور شنا کنم. تنگه بزرگی بود و من این مسافت را شنا کردم و به مقصد مورد نظر رسیدم.
چراغ روشن در آن شب، روزنه امیدی برای من بود و با نور امید، توانستم از میان مارها، ماهیها، ترس و تاریکی شب عبور کنم و خودم را به ساحل برسانم. در آب دریاچه، روزها شنا میکنیم ولی شنا در شب، اولین تجربه ما بود و خداوند، آن شب ما را کمک کرد و آن چراغ، چراغ امید و هدایت من شد. زندگی ما هم اینگونه است، اگر ما یک چراغ، نور و روشنایی پیدا کنیم، به امید در زندگیمان تبدیل میشوند و باعث حرکت ما به سمت اهداف و مقصدمان خواهند شد.
اهل بیت، چراغ هدایت ما در زندگی هستند زیرا آنها از طرف خداوند آمده اند. با توجه به حدیث پیامبر اکرم (ص) که فرمودند: اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة، به این معنا که به درستی امام حسین (ع)، چراغ هدایت و کشتی نجات است، اهل بیت در گرداب این عالم، چراغ هدایت و کشتی نجات ما هستند که میتوانند ما را به مقصد برسانند. این چراغ هدایت، برای من و کسانی که اعتقادات مذهبی دارند، میتواند به این شکل باشد. اهداف و معنویت ما، در زندگی میتواند به گونه ای باشد که ما را به سمت جلو هدایت کنند.
 یک بار به کنار رودخانه زاینده رود رفته بودیم و آب خروشان بود یعنی میزان آبی که از رودخانه زاینده رود به سمت اصفهان جاری است، شدت بسیاری داشت. ما در قسمتی از رودخانه، طبیعت بکری را پیدا کردیم و با چند جوان که در آنجا بودند، نیز آشنا شدیم و غذاهایمان را با هم خوردیم. آنها یک تیوپ بزرگی داشتند و ما پرسیدیم چرا شما سوار آن نمیشوید؟ آنها گفتند: آب سرد است. من و دوستم که غریق نجات استخر است و هر دو به شنا علاقمند هستیم، سوار تیوپ شدیم.
اولین بار چنین تجربه ای داشتیم و خودمان را به امواج خروشان رودخانه سپردیم و با سرعت به سمت جلو میرفتیم. جاهایی سنگی و خروشان بود و ما بالا و پایین میرفتیم. در مسیر رودخانه پیچ و تاب میخوردیم و چون شناگر بودیم ترسی از خروشان بودن آب، نداشتیم اما قسمتهایی خطرناک بود. تیوپ در یک پیچ تند با سرعت نزدیک بود به صخره ای برخورد کند که گفتیم، با دست و پایمان جلوی ضربه را میگیریم. در همان لحظه یک ماری روی صخره نشسته بود که  ترسید و در آب رفت.
مار باعث خندیدن ما شد و ما اجازه ندادیم تیوپ به صخره برخورد کند چون ممکن بود تیوپ پاره شود. از آب بیرون آمدیم و کفش و لباس مناسبی نداشتیم. کنار رودخانه پر از خار و سنگ بود و پاهای ما تحمل آنها را نداشت. یک لحظه من جاده بالایی را دیدم. ساعت 2 بعدازظهر بود و ما برای ماشین های عبوری دست بلند میکردیم تا ما را با خود ببرند اما آنها، از ما میترسیدند. آسفالت جاده داغ بود و ما فقط میدویدیم تا به جایی که در ابتدا بودیم، برسیم.
دوستانمان ترسیده بودند و فکر میکردند ما غرق شده ایم و این هم یک خاطره بسیار زیبا برای ما بود. ما میتوانیم در هر لحظه از زندگیمان شاد باشیم و امیدوارم با شنیدن این خاطرات، حال شما نیز خوب شود و بدانید از هر فرصتی میتوانیم برای خندیدن، شاد بودن و لذت بردن استفاده کنیم. اگر یک چراغ هدایتی داشته باشیم، میتوانیم در تاریکی ها، گرداب و امواج خروشان این عالم با یاری خداوند مهربان که در هر لحظه کنار ما است به ساحل، کلبه امید و آرامش برسیم.
مطمئن باشید، اگر همه ما به خداوند توکل کنیم، او حتما کمکمان خواهد کرد و ما را از گرداب این عالم و مشکلات نجات میدهد. در این لحظه که نزدیک اذان مغرب است، برای شما دعا میکنم و از شما میخواهم، همگی با هم برای آمدن مهدی موعود (عج)، حجت خداوند بر روی زمین، صاحب الزمان (عج) دعا کنیم، اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج. شاد و پرانرژی باشید، خدانگهدار و یا علی مدد.

2 thoughts on “چگونه با نور امید، می توان در گرداب این عالم نجات یافت؟

  1. افضلی گفت:

    سلام خیلی عالی عالی عالی
    ای کاش من می توانستم دوره ها رو خریداری کنم
    شده جزئی از آرزوهام که انشاالله به آرزوم برسم
    از دوره های رایگان خیلی نتیجه گرفت ولی حیف فعلا هزینه خرید دوره ها رو ندارم
    ولی می خرمشون

  2. علی گفت:

    سلام ماشا الله من با آقای زارع آشنا شده بودم الانم برا اولین بار شمارو دیدم یک از یک گل تر
    خاطره مار رویه صخره خیلی خنده دار بود.قشنگ یه لحظه صحنه رو تصور کردم و از ته دل خندیدم.😀

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *