چگونه با خنده می توان حتی بیمار اورژانسی را هم شفا داد؟
- راز چهار فصل
- سلامتی
- چگونه با خنده می توان حتی بیمار اورژانسی را هم شفا داد؟

5/5
فهرست عناوین این مقاله
در این کلیپ یک داستان واقعی و جذاب از خاطرات گذشته ام را برای شما عزیزان بیان می کنم که خواهید دید چگونه با دوست خوبم محمد بخشی پور توانستیم با فرمول ” خنده بر هر درد بی درمان دواست ” بیمار اورژانسی که دچار گاز گرفتگی و خفگی شده بود را به لطف خداوند شفا دهیم و این داستان یک پیامد عالی برای زندگی امروز ما دارد و آن این است که: “هم اکنون با خنده می توان هر درد بی درمان را نیز به یاری خداوند شفا داد”
سلام به دلهای پاک شما عزیزان
من و دوست عزیزم محمد، اینجا در خدمت شما هستیم. ایشان از دوستان قدیمی من هستند و در شهر اصفهان دانشجوی رشته مهندسی پزشکی بودند که در آن ایام با هم بودیم و خیلی خاطرات خوبی با هم داریم. ما میخواهیم یکی از خاطرات خوبمان را با هم مرور کنیم و بگوییم که چه قدر میتوانیم از زندگی لذت ببریم و شاد باشیم.
یک تجربه از معجزه خنده
-
محمد دوست دارم درباره خاطرهای که دیشب تعریف کردی، برای کاربران عزیزم در وبسایت و در کانالهای شبکههای اجتماعی که ما را دنبال میکنند را بگویی.
-
سلام. من یادم هست که من و مهران در اصفهان زندگی میکردیم و در عین حال با آقای افلاکی هم با هم کار میکردیم. در دفتر نشسته بودیم که دوستم مهران با من تماس گرفت و گفت من در شرایط بسیار بدی هستم، دچار گازگرفتگی شدم. آبگرمکن خانه نشت کرده بود و مهران هم خوابیده بود و از شدت گازگرفتگی نمیتوانست از سر جایش حرکت کند. تنها کاری که توانسته بود انجام دهد این بود که با تلفن من بگوید که «محمد به دادم برس.»
-
محمد در دفتر با ما بود و خیلی به هم ریخته بود. دیدم که با استرس میگوید: «دوستم! همکلاسیم! … داره میمیره»
-
من خیلی مضطرب بودم، اقای افلاکی گفت نگران نباش و من هم خیلی ترسیده بودم. او ماشینش را برداشت و مسیر را با هم رفتیم و به سرعت به خانه رسیدیم.
-
مسیر نیم ساعتی را پنج دقیقهای طی کردیم! من قبلا راننده آمبولانس بودم. تصور کنید با چه سرعتی این مسیر را رفتیم که جان کسی را که در خطر بود نجات بدهیم.
-
مهران را از خانه بیرون آوردیم و خواستیم او را به سرعت به اورژانس برسانیم. در مسیر آقای افلاکی این قدر ما را خنداند، که من شکمم از خنده درد گرفته بود! مهران هم همینطور. او هم مرتب میخندید، تا جایی که دیگر فراموش کردیم برای چه داریم به بیمارستان میرویم!!!
-
به قول معروف:
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
ما یک بیمار اورژانسی که باید سریع به اورژانس برسانیم، را برداشتیم و به او اکسیژن دادیم و سوار ماشین کردیم. من مربی خنده هستم و با خودم گفتم: خنده بر هر درد بیدرمان دوا است، چه برسد به گازگرفتگی! با خودم گفتم باید او را بخندانیم که حالش خوب شود
-
واقعا هم مهران دردش را فراموش کرد. او آن قدر با خنده اکسیژن وارد بدنش کرده بود که دردش آرام شده بود.
-
خنده باعث میشود که بدن به شدت اکسیژن دریافت کند، و همین عامل به همراه شادی باعث بهبود حال مهران شد. حرف اصلی من در گفتن این تجربه این است که خنده در بدن ما باعث ترشح هرمونهای شادی مانند سروتونین، دوپامین، و اندروفین میشود. با این کار سیستم ایمنی بدن قویتر میشود. پس خواهش میکنم اگر بیماری دارید، بخندید!
-
کاملا درست است. این برای من از اثرات شادی و خنده، یک تجربه مستند و واقعی بود.
اثرات خنده در زندگی
-
این خاطره برای امروز زندگی ما نیز موثر است. ما در این بیابان عالم از گازگرفتگی در حال مرگ هستیم. از گرانی، مشکلاتی، … در حال خفه شدن هستیم. به قول سعدی:
ای برادر ما به گرداب اندریم
لطفا به همه چیزها بخندید. من یادم هست وقتهایی که با محمد در دفتر بودیم همیشه میخندیدیم. یادم هست یک بار این قدر در دفتر خندیده بودیم که یک بار طبقات پایین به دفتر هیات مدیره شکایت کرده بود و فکر کرده بود که ما مشکل رفتاری یا ذهنی داریم. این باعث شده بود فکر کنند ما مشکلی داریم یا مواد توهمزا و شادیآور مصرف کردهایم.
-
ما در آن دوره کار بسیار سخت و پر استرسی را داشتیم و برای این که به هم انرژی بدهیم، بهانهای برای خنده میساختیم. حتی بیشتر وقتها بهانهای هم وجود نداشت ولی ما آن را ایجاد میکردیم. مثلا شکلک در میآوردیم.
-
همین دیشب که محمد و خانمش و برادرش جلوی در منزل ما رسیدند، محمد از من خواست که باید همینجا در کوچه شکلک دربیاوری. من حسابی خندیدم. ما از همین مواد اولیه ساده به شاد کردن هم میپرداختیم. برای شادی دوستت، همسرت، خانوادهات، هر کس که میبینی، خنده را بر لبانش بیاور. دنبال جوک نباش. هر کس با شنیدن جوک میخندد. هنر این است که بدون دلیل شاد باشیم و بخندیم. به فضل و رحمت خداوند شادی کنیم[1]. این سخن خداوند است! ما باید شاد باشیم. یک مومن وظیفهاش شاد بودن و شاد کردن است.
جالب است که من کار مشترکم را با محمد به صورت یک کار نیمه وقت انجام میدادم، ولی بیخیال و شاد و کم کننده استرس بودم ولی درآمدم بیشتر از همه بود.
-
من یادم است که این کار برای همه ما پاره وقت بود. من خودم دانشجوی رشته مهندسی بودم و کار دیگری داشتم. اما همین کار را این قدر جدی گرفتیم و با همین خندههایمان به آن انرژی دادیم، این کار – به اندازه سهمی که از آن انتظار داشتیم – توانست مثبت باشد و در زندگی ما برکت ایجاد کند. برای خود آقای افلاکی توانست بسیار با برکت باشد.
-
بله. من توانستم خیلی موفق باشم. این کار برای خیلیها منشا کمک شد و تجربه شیرینی بود.
بخندید و بخندانید
اگر شما مدیر یک مجموعه هستید و میخواهید کسی را استخدام کنید، ببینید که این فرد میتواند در مجموعه شادیآفرین باشد یا خیر. شاید در ظاهر بگویید نه! این شخص نمیگذارد بقیه به خوبی کار کنند. در صورتی که این کار باعث افزایش روحیه، کار تیمی و بازدهی مجموعه میشود و این را در اصل علم مدیریت امروز درک کرده است. امروز مدیران ارشد میدانند که باید در مجموعه خود انسانهایی که شاد و خندان هستند و میتوانند حال بقیه را خوب کنند را به کار دعوت نمایند.
امروز رسالت من و شما این است که در گروه خانواده خودمان، در جامعهمان، در شهری که زندگی میکنیم، در محلی که زندگی میکنیم، محل کاری که هستیم من و شما تصمیم بگیریم آن فرد شاد باشیم. اگر به ما برچسب دیوانه هم میزنند اشکالی ندارد؛ بگذارید بگویند این دیوانه دوباره آمد! اما خوشحال باشند که شما آمدهاید، حس برکت کنند. من حتی وقتی با میوهفروش محلهمان صحبت میکنم از یک پرتقال تا یک موز، هر چیزی برای شوخی پیدا کرده و دنبال کوچکترین بهانهها هستم تا او را شاد کنم.
شما هم زندگی را ساده و شوخی بگیرید. خندان که باشید، حس خوب خواهید داشت. این یعنی ارسال ارتعاشات عالی در جهان هستی، و بازتاب آن درآمد عالی، سلامتی عالی، روابط بهتر… خواهد بود. با این تکنیک میتوانیم به راحتی شادی و خوشبختی که میخواهیم را دریافت کنیم.
از کنار این آبشار زیبا در این لحظه مقدس، از شما میخواهم که شاد باشید و شادی را به دیگران تزریق کنید. متصاعد کننده شادی باشید. از شما محمد عزیز هم متشکرم که این کلیپ را تو خلق کردی. هر چه قدر شادی از این کلیپ در دل مردم سرزمینم ایجاد میشود امیدوارم که برکتش را در زندگیات ببینی و امیدوارم برکت آن در زندگی همه کسانی که ببیننده این کلیپ هستند، جاری بشود. به قول مولوی:
ای گروه مومنان شادی کنید همچو سرو و سوسن آزادی کنید
دوست دارم که خداحافظی خودم را با محمد عزیز و شما با خنده تمام کنم. منتظر ویدئوهای عالی از طرف من باشید و خنده را فراموش نکنید.
[1] بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذٰلِکَ فَلْيَفْرَحُوا (آیه 58 سوره یونس)
مقالات اخیر

منطقه امن در روانشناسی: خطرات و 10 راه خروج از آن
5 فروردین 1404

بررسی کامل ذهنیت رشد و ذهنیت ثابت
30 اسفند 1403

چرا ۹۹٪ افراد موفق نیستند؟ پاسخ از علم روانشناسی
22 اسفند 1403
ترس از شکست چیست؟ راهکارهای غلبه بر آن
3 اسفند 1403
One thought on “چگونه با خنده می توان حتی بیمار اورژانسی را هم شفا داد؟”
خوشحالم که تمام این تفکراتتون منشأ وپایه دینی داره چیزی که این روزا مردم ازش دور شدن