چگونه با محبت افرادی که هم عقیده ما نیستند را جذب کنیم؟
- راز چهار فصل
- موفقیت
- چگونه با محبت افرادی که هم عقیده ما نیستند را جذب کنیم؟

5/5
فهرست عناوین این مقاله
اگر شما هم مثل من به عقاید و مقدسات خود پایبند هستید و یک جواریی تعصب خاصی نسبت به اعتقادات مذهبی خود دارید پس حتما به شما توصیه می کنم که این کلیپ را تا انتها مشاهده نمایید زیرا از داستان یک رفتار اشتباه خود در این باره صحبت می کنم و چگونگی رفتار صحیح را بررسی خواهم کرد و حتی اگر هم هیچ اعتقادی به مسائل مذهبی ندارید باز هم توصیه می کنم این کلیپ را تا انتها دنبال کنید زیرا نتیجه خوبی برای شما دارد
سلام به دلهای پاک شما عزیزان
در این فایل و در این جلسه میخواهم به نوعی داستان امروز زندگی خودم را بگویم. یک اتفاقی همین امروز برای من افتاد. من به یک سوپر مارکتی مراجعه کردم و خانمم گفت که یک رب گوجه بگیر و بیا. یک رب گرفتن در یک سوپر مارکت خلوت چه قدر وقت میگیرد، شاید خیلی وقت کمی بگیرد که بگیرید و بیایید. اما یک اتفاقی برای من افتاد که خاص بود و فکر کردم حتما باید تجربهام را با شما به اشتراک بگذارم و صحبتهایی کنم که خیلی ارزشمند است. این کلیپ یکی از کلیپهای ارزشمند سایت ما است و حتما تا انتها نگاه کنید. برداشتها و معرفتهای عالی به لطف خدای مهربان در آن است که از خدا میخواهم بر زبانم جاری کند و در محتوای این فایل بگذارد که بتوانم به شما ارایه کنم. خدایا به امید تو.
داستان غیرت من
من وقتی آمدم حساب کنم یک جوانی به داخل آمد و یک جایی صحبت از امیرالمومنین مولا علی علیهالسلام شد. یعنی نمیدانم چه شوخی با صاحب مغازه داشت که گفت: «عشق علی و …» چیزی گفت که من متوجه نشدم. یعنی در جایی بود که به زبان محلی گفت و من فقط یک لحظه کلمه امیرالمومنین علیهالسلام را شنیدم. من هم نسبت به مولا علی علیهالسلام بسیار عشق و علاقه دارم و یک جورهایی انگار رگ گردنم میزند و نسبت به ایشان غیرت دارم و دوستش دارم و خیلی دوستش دارم، مثل همه شما عزیزان. اگر به یک آگاهی از مولا علیعلیهالسلام برسیم آن وقت میفهمید چه قدر دوستداشتنی است و دربارهاش چیزی نمیدانیم. شاید من در این زمینه مدعی هستم.
ولی چیزی که میخواهم به شما بگویم این است که کمی باریکتر و حساستر شدم که ببینم چه دارد میگوید. بعد داشت ادامه حرفش چیز دیگری را میگفت که: «من سوار یک تاکسی تلفنی شدم و همین حرف را زدم و آن راننده پیرمردی بود که گفت علیعلیهالسلام را تو میشناسی و شروع کرد از امیرالمومنین علیهالسلام گفت و گفت و گفت. من هم همین طور شروع کردم به در و دیوار نگاه کردن که یعنی من اصلا نمیفهمم تو چه میگویی! اینها را که گفت من دیدم نمیتوانم خودم را کنترل کنم. و دیدم که هرچند شاید باید خودم را خیلی کنترل میکردم، پرسیدم: «ببخشید، میدانید که اصلا مولا علیعلیهالسلام کیست که دربارهاش این طور صحبت میکنید؟» و یک نگاه غضبآلودی به او کردم یعنی که: «دهانت را ببند! درباره چه کسی داری صحبت میکنی؟» و به قدری نگاهم بد بود که جوانک ترسید. انگار میخواستم او را بزنم. گفت: «آقا! عقیده هر کسی برایش محترم است!» گفتم: «بله! محترم است. ولی باید برای مقدسات هم ارزش قائل شویم. باید به آنها احترام بگذاریم» یک جوری من تندی کردم و از مغازه تندی کردم و با ناراحتی کارت کشیدم و با عصبانیت از مغازه بیرون آمدم. سوارم ماشین شدم و آمدم.
جاذبه یا دافعه؟ مسئله این است!
بعد آمدم و یک لحظه خودم را چک کردم و دیدم که چه قدر حالم بد است. چه شده است؟ با خودم گفتم: «خدایا! من که عشق علیعلیهالسلام را دارم. عشق علیعلیهالسلام در دلم است و نمیخواهم کسی به حضرت علیعلیهالسلام توهین کند.» بعد که کمی خودم را بازبینی کردم دیدم که من چه حرکت اشتباهی کردم! من ادعا میکنم عشق امیرالمومنینعلیهالسلام را دارم ولی رفتاری میکنم که مولا علی علیهالسلام خودشان هیچ وقت آن را با مخاطبینشان در زمان خودشان نداشتهاند. حالا چند داستان از ائمه تعریف میکنم و ببینید که آیا چنین چیزی بوده است!؟
جاذبه و دافعه امیرالمومنین علیهالسلام چیزی است که باید دربارهاش تحقیق کنیم. من به عنوان کسی که ادعا میکنم شیعه امیرالمومنین علیهالسلامهستم و امیرالمومنین علیهالسلامرا دوست دارم باید طور دیگری رفتار کنم. اگر کسی برخورد صحیح با کسی که نمیداند و درباره حضرت علی علیهالسلام دارد بدگویی میکند باید به گونه دیگری برخورد کنم.
فرض کنید میتوانم سکانس را به عقب برگردانم. در چنین فضایی که جوانی چنین چیزی را میگوید من باید یک لحظه با یک لبخند مهربانانه و دوستانه بگویم: «دوست عزیز، میدانید! ما امیرالمومنینعلیهالسلام را آن طور که باید بشناسیم، نشناختیم. آیا درست درباره او اطلاعات پیدا کردهایم. شاید درست به ما نشناساندهاند و یا خودمان به سراغش نرفتیم تا تحقیق کنیم. ما شاید نهجالبلاغه او را نخواندیم. شاید درباره سیره امیرالمومنین علیهالسلام نرفتیم تحقیق کنیم. اگر بفهمیم آن موقع میفهمیم مولا علیعلیهالسلام عشق عالم است، آن موقع میفهمیم چه قدر دوستداشتنی است، آن موقع عاشقش میشویم، آن موقع حاضر نیستیم چیزی بگوییم که نازکتر از گل به حضرت امیرالمومنین علیهالسلام باشد. شاید باید طوری من میگفتم که در جوانک علامت سئوالی ایجاد میکرد که با خودش میگفت راست میگوید برویم ببینیم که امیرالمومنینعلیهالسلام کیست و در موردش تحقیق کنیم. ولی من چنان تند برخورد کردم و رفتارم چنان تندرو بود که حتما با خودش میگوید: «این است دیگر! شیعیان علیعلیهالسلام اینها هستند. عصبانی هستند و میخواهند ما را بزنند.» این کار من واقعا ناشایست بود و من وقتی به خانه آمدم گفتم خدایا من را ببخش، و به درگاه خدا استغفار کردم و از حضرت امیرالمومنینعلیهالسلام عذرخواهی کردم که: «اگر من ادعای عشق تو را میکنم این رفتاری که تو میپسندی نبوده است و من میدانم. من را ببخش.» رفتم برای آن جوان صدقه دادم و گفتم: «یا مولاعلیهالسلام، به حق عشقی که عالم به تو دارد، به حق قدرت و عظمت و جاه و جبروتی که مولا علیهالسلامدر جهان دارد این جوان را هدایت کن.»
خداوند در این جهان هستی برگزیدگانی دارد، انسانیهای برگزیدهای مانند چهارده معصوم را به نوعی گذاشته که در حقیقت افرادی هستند که میانبر و فرصتهایی هستند که من و شما به خداوند نزدیک شویم. این است که من خیلی دنبال اهل بیت هستم و میگویم اگر میخواهید به خدا برسید اهل بیت یکی از وسایل نزدیک رسیدن من و شما به خدا است. پس چیز بدی نیست! خیلی هم عالی است. اگر زرنگ باشیم این ریسمانی است که سرعت وصل شدن ما را به خداوند را بیشتر میکند.
از محبت خارها گل میشود
رفتار ناصحیح من این بود و بعد من توبه کردم، صدقه دادم، و گفتم: «خدایا! من از طرف این جوان صدقه میدهم. این جوانی که من حالش را بد کردم و حال خودم و مغازهدار را هم بد کردم. خدایا ببخش و قضا و بلای آن را بگیر.» و بعد گفتم: «یا مولا علی علیهالسلام عشق خود را دل این جوان و جوانهای سرزمین را که شما را نمیشناسند، بده. آن عشقی که در من یک ذره، یک قطرهاش در من کاری کرده که رگ گردنم برای تو بیرون بزند، در جوانها ایجاد کن.» خدایا ما مدعی نباشیم! از خدا میخواهم مدعی نباشیم. عالم بی عمل نباشیم. عمل ما چیست؟ اگر عملی داریم معرفتی به مولا پیدا کردیم، عمل من این است که باید در زمانه امروز، امر به معروف و نهی از منکر من به شکل صحیح باشد، نا صحیح. نه به شکلی که کسی را از مولا علیهالسلام دور کنم. طوری که اگر کسی بشوند بگوید این دین است؟ اینها شیعیان هستند؟ این چه برخورد تندی است که میکنند!
اصلا آن جوان یک لحظه ترسید. فکر نمیکرد من حساسیت داشته باشم به کلمه مولا علی علیهالسلام و همین جور بخواهد برای مغازهدار بگوید. من نتوانستم خودم را کنترل کنم و بد برخورد کردم. و چه شایسته بود که طوری درباره امیرالمومنینعلیهالسلام صحبت میکردم که بگوید چه خوب مردی کسی که شیعیانش این قدر با عشق هستند. اینجا است که میگویند از محبت خارها گل میشود. با این رفتار من خار وجود این جوان به گلی تبدیل میشد. امام من چه کارش کردم؟ بدی را با بدی جواب دادم. کار من ناشایست بود. خوبی است که میتواند بدی را پاک کند. خداوند میفرماید: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» یعنی خوبیها بدیها را پاک میکند. یعنی اگر من حسنهای را نشان میدادم میتوانست آن بدیها را پاک کند. اما من خطا کردم. اشتباه کردم.
رفتار ائمه با بدگویان
خواستم به شما عزیزان بگویم که داستانی از امام صادق علیهالسلام بگویم که فردی از جایی به نزد امام صادق آمد و شروع کرد به امام و پدرشان ناسزا گفتن. امام در برابرش لبخند زد، ایشان پرسیدند معلوم است تازه از راه رسیدی، خستهای؟ غذا خوردی؟ این قدر امام برخورد شایستهای از خود نشان دادند که آن فرد دیگر شرمنده شد. وقتی دید در برابر ناسزاهای وی امام میگویند که بیا در خدمتت باشیم و مشکلت را حل کنیم و چنان او را تیمار کردند که متوجه شد چه اشتباه و جهلی در برابر ایشان مرتکب شده است. او فهمید که واقعا امام را نشناخته است.
رفتار ما به خاطر این است که واقعا امیرالمومنین علیهالسلام را نشناختهایم. به همین دلیل، متلکی میگوییم، حرف میزنیم و تمسخر میکنیم. شاید باید برویم دربارهاش تحقیق کنیم. ما نمیدانیم امیرالمومنینعلیهالسلام کیست. ائمه ما مثل امام صادق علیهالسلام اگر کسی به آنها توهین میکرد این طور برخورد میکردند و من وقتی کسی به حضرت امیر توهین کرد آن طور برخورد کردم. در حالی که میتوانستم جملهای بگویم که به سمت مولا جذبش کنم. میتوانستم جاذبه به سمت دین باشم ولی دافعه ایجاد کردم. کاری کردم که ناشایست بود و او میگفت این دین داری است؟ اگر این است من صد سال این دین را نمیخواهم.
یک روحانی در برنامه به سمت خدا اگر اشتباه نکنم، خیلی قشنگ میگفت که: «دین اسلام را به ما آخوندها، روحانیها، شیخها گره نزنید. ما که معصوم نیستیم. خطا میکنیم. نیایید بگویید این که عمامه سرش هست این که ادعای شیعهگریاش میشود دارد خطا میکند. دین اسلام را به من گره نزنید. اگر میخواهید بدانید که دین اسلام چیست آن را به مولا امیرالمومنین علیهالسلام گره بزنید.»
بروید سیره حضرت امیرالمونین علیهالسلام را بخوانید. ببینید آن آقای کیسه به دست کو که در شبها سراغ کسانی میرفت که اصلا خبر نداشتند او کیست و آنها را تیمار میکرد و خانوادههای بیسرپرست را رسیدگی میکرد. آن رفتار مولا امیرالمومنینعلیهالسلام است و اگر میخواهید اسلام را بشناسید باید در واقع امیرالمومنین علیهالسلام را بشناسید، نهجالبلاغه را بخوانید و در واقع باید بفهمید که این چهارده معصوم که بودند. اینها همه پر از حدیث و گنجهای معنوی هستند. چیزهایی گذاشتند که اگر بخواهیم قرآن را بفهمیم، تفسیر را بفهمیم باید بدانیم که ائمه درباره هر یک از آیات چه گفتهاند و پر از حدیث است. آن جاست که ما به درک میرسیم و باید بفهمیم. آن جا است که ما به درک میرسیم و باید بفهمیم. باید رمزگشایی کنیم. رمزگشا اینها هستند.
جاهل نمان! جاهل نمیر!
جالب اینجاست که ما الان امام حاضر داریم. حضرت حجه آقا امام زمان عجاللهفرجهالشریف حاضر است، ناظر است، ماییم که غایبیم. او حاضر است ماییم که وجودمان این قدر تاریک شده است که غایب هستیم و مولا را نمیبینیم. در واقع خداوند دستوراتی به مولا داده و اختیاراتی به او در این عالم داده که مولا عجاللهفرجهالشریف برای هر کس که به او استغاثه کند و از او کمک بخواهد، در دسترس است. یک جورهایی امضای اعمال ما پیش مولا عجاللهفرجهالشریف است. اگر ادعای شیعهگریمان میشود، اگر ادعای راه درستمان میشود. او ظهور خواهد کرد.
میگویند اگر کسی امام زمان زمان خودش را نشناسد مانند این است که در زمان جاهلیت مرده باشد. اگر ما به درک و شناختی از امام خودمان نخواهیم برسیم و در مسیرش تلاش کنیم، یک جورهایی در عصر جاهلیت ماندیم، و جاهل مردیم و جاهلیم. عملا هیچ چیز نمیدانیم. اگر من امام خودم را نشناسم و در پی شناخت او نباشم، دانشمند کل هم که باشم، نابغه هم که باشم، انیشتن هم که باشم، باز جاهل هستم و در جاهلیت خودم میمیرم. پس ما باید درباره امیرالمومنین علیهالسلام تحقیق کنیم، باید درباره چهارده معصوم تحقیق کنیم. باید بفهمیم حضرت علیعلیهالسلام کیست، شیعه علیعلیهالسلام باید چگونه باشد، جاذبه علی علیهالسلام باید چگونه باشد.
پاسخ بدی با خوبی
من خودم را میگویم فهمیدم که اول رفتار من باید علیوار باشد، باید اوج عشق باشم، اوج مهربانی باشم. مثل حضرت رسول صلاللهعلیهوآله که خاک بر سرش میریختند و هر روز بر سرشان فردی خاک میریخت. بعد از چند وقت دیدند که دیگر اثری از آن خاک نیست. پرسید چه شده گفتند که مریض شده و حضرت به عیادتش رفتند. او تازه فهمید که رسول خدا کیست. اینها این طور بودند. هر روز آزارشان میدادند و وقتی آزار نمی دیدند میرفتند و تیمارش میکردند. این گونه رفتار پیامبر و ائمه ما بوده با کسانی که با آنها بدی میکردند.
کسی مثل مالک اشتر در حال عبور از محلی بوده و یکی از مغازهدارها داشته چیزی را بیرون میانداخته، حواسش نبوده به بدن یا صورت مالک اشتر میخورد. آن مرد میخندد و مالک هم رد میشود. یکی به آن مرد میگوید: «میدانی که بود به او خندیدی و این کار را با او کردی؟ » میگوید: « نه، که بود؟» گفت: «این مالک اشتر فرمانده سپاه اسلام بود، فرمانده سپاه حضرت امیرالمومنین بود.» مرد میترسد و میگوید: «ای داد بیداد! حالا چه کار کنم؟ نکند که حالا بر من لشکری بکشد!» میرود تا او را پیدا کند، میرود و میبیند که مالک مشغول نماز شد. صبر میکند تا مالک نمازش را تمام میکند و بعد میگوید: «ببخشید مالک اشتر، من تو را نشناختم. ببخشید که این رفتار ناشایست را کردم و به تو خندیدم.» مالک میگوید: «به خدا قسم من به جز این که برای تو توبه و استغفار کنم به مسجد نیامدم. من به مسجد آمدم فقط به خاطر تو. آمدم تا برایت دعا کنم. فکر کردی تو به من بد کردی من هم بد میکنم؟ نه! آمدم دعا کنم، برایت طلب خیر کنم، برایت راه راست را بخواهم.» این است که یکی مثل مالک اشتر چنین رفتاری میکند، مولا علیعلیهالسلام را ما باید چه قدر بشناسیم. رفتار فرمانده او این است پس رفتار خودش دیگر چگونه است.
فقط مدعی نباش
من در جایگاهی نیستم که بتوانم از مولا علی علیهالسلام دفاع کنم. آقای قرائتی قشنگ میگفت که یک جاهایی در عربستان کسانی را گذاشتند که با کسانی که از ایران میروند مباحثه میکنند و شاید شما توانایی مباحثه با این افراد را نداشته باشید چون اسلام را درست نمیشناسید. یک اسلامشناس مثل آقای قرائتی که این همه تحقیق کرده، مفسر قرآن هست، این همه کتاب نوشته، و زحمت کشیده میتواند جواب اینها را بدهد. وگرنه با شما صحبت کنند و چند حرف بزنند که با خودتان شک کنید که نکند دین من هم خطا است، نکند راه من هم اشتباه است و به سمتی بروید که منحرف شوید. به خاطر همین هم یک اسلام شناس میخواهد که از حضرت امیرالمومنینعلیهالسلام دفاع کند. من فقط ادعا میکنم.
این مدعیان در طلبش بیخبرانند
من هم جزو همان مدعیان بی خبری هستم که عشقی حداقل سر سوزنی در وجودم هست، به اندازهای که بخواهم عصبانی بشوم اگر کسی بخواهد به مولای من حرف نادرستی بزند.
از محمد عرب یاد بگیریم
دعوتتان میکنم ابتدای این کلیپ را از فردی ببینید که داستان زندگیاش بسیار آموزنده است در برنامه احسان علیخانی در ماه عسل در سال 94 نشان داده شد. داستان زندگی محمد عرب که داستان زندگیاش را صد بار و ده بار این پخش بشود از تلویزیون باز هم کم است که ما باید بارها این کلیپ را ببینیم. حتما جستجو کنید، کانال دارد ماه عسل در آپارات و اینترنت و برنامه محمد عرب در سال 94 را جستجو کنید و یک برنامه شصت دقیقهای است که با خانمش به ایران آمدند و مسلمان شدند و آن اتفاقی که از یک کارناوال میخواسته به برزیل برود و یک آیه قرآن چگونه او را که اصلا از دین خبر نداشته مسلمان شده و الان چند هزار نفر یا نمیدانم چند میلیون نفر را که خودش میگوید چند هزار سرخپوست را در همان برنامه میگوید که توانسته در آمریکا مسلمان کند، فقط همین یک آیه که «اگر میتوانید یک آیه مثل این بیاورید» یک تحول در او ایجاد میکند و ایمان در وجودش میآید.
این شصت دقیقه را یک بار دیگر ببیند، اگر هم دیدید دوباره و حتی صد بار دیگر هم به نظر من ارزش دیدن دارد. به قول یکی از دوستان و همکاران من این برنامه محمد عرب به اندازه کل برنامه ماه عسل ارزشمند است. من واقعا به این حرف پی بردم که همین گونه است. درجه ایمان ما اگر کم است، حتی اگر هیچ حسی به خدا و دین و اهل بیت و پیامبر و امیرالمومنین نداریم این کلیپ را، این شصت دقیقه را ببنید. بعد از برنامه شش یا نه دقیقهای پشت صحنهای با مهمانان صحبت میکنند. من آن را در این جا میگذارم. چرا؟ برای این که یک جا محمد عرب میگوید که من به بارسلونا رفته بودم و کسی درباره حضرت علی علیهالسلام چیزی گفت و آن حسی که داشته و میگوید علی علیهالسلام را تعریف میکند. این قدر این حس زیبا است که اگر کسی به درکش برسد میفهمد که مولا امیرالمومنین علیهالسلام که بوده است.
مولا امیرالمومنینعلیهالسلام من را ببخش که شاید امروز با رفتار ناشایستم باعث شدم که اگر کسی میتوانست به سوی شما نزدیک شود و میتوانستم جاذبهای باشم برای این که کسی به وجود نازنین شما علاقهمند شود دورش کردم. من طلب بخشش میکنم. از شما میخواهم و از خدای مهربان میخواهم عشقتان در دل این جوان و جوانهای دیگر بگذار، در زمانهای که به قول ابوالسعید ابوالخیر قدیم قحط آب و نان بودی اکنون قحط خدای آمده، اکنون که یک جورهایی آخرالزمان عج است و قحط خدا آمده، خدای مهربان به حق همین لحظه مقدس و به حق چهارده معصوم قسمت میدهم که مردم سرزمینما خوشبخت بشوند و از تو میخواهم عشق اهل بیت را در دل جوانهای ما بیندازی. همان طور که ذرهای از آن را در دل من انداختی و من دیوانه شدم، مست شدم، حال خوبی را تجربه میکنم. من از مولا علیعلیهالسلام عذرخواهی میکنم و از خدا میخواهم حال خوبی برای شما باز کند. ادامه همین کلیپ من را ببینید که همان نه دقیقهای از کلیپ محمد عرب است که از خاطرهاش در بارسلونا میگوید و خیلی قشنگ است. حتما خودتان سرچ کنید و آن شصت دقیقه برنامه اصلی آن را هم ببینید که خیلی ارزشمند است. متوجه میشوید وقتی این کلیپ را میبینید چه حالی در شما تغییر میکند، چه اتفاقی میافتد. دوستتان دارم، برایتان دعا میکنم. امیدوارم عشق امیرالمومنین علیهالسلام روزی امروز من و شما باشد. شاد و پر انرژی باشید. یا علی مدد
در ادامه این فایل که شما از محمد عرب دیدید و به شما توصیه میکنم که به آرشیو ماه عسل در سال 94 بروید و در کانال آپارات یا شبکههای دیگر که در اینترنت وجود دارد بروید و قسمت کامل مصاحبه را که احسان علیخانی عزیز با آقای عرب کرده را ببینید. حتی اگر آن موقع هم دیدهاید خالی از لطف نیست که یک بار دیگر ببینید. چون این بار یک برداشت جدید خواهید کرد. حتی اگر چند بار ببینید خواهید دید که هربار چیزهای جدیدی از آن میگیرید.
آدم لذت میبرد وقتی میبیند محمد عرب آن طور جواب مصاحبهگر را میدهد که شما رفتید و سرخپوستها را مسلمان کردید، میگوید من نه! من نه! خدا! به خودش نسبت نمیدهد. میگوید خدا! این نشان میدهد این فرد چه قدر با ایمان است و موفقیتش را هم به خودش نسبت نمیدهد. همه چیز را از جانب خدا میداند و موفقیت خودش را از خدا میداند.
کنترل خشم سه مرحلهای
خواستم در تکمیل این جلسه و این فایل بگویم که رفتار صحیح که ائمه ما داشتند، امام صادق علیهالسلام را مثال زدیم که کسی به ایشان توهین و پرخاش کرد و ایشان آن طور مهماننوازی کردند و کاری کردند که او شرمنده بشود. مالک اشتر را مثال زدیم و حضرت رسول صلاللهعلیهوآله را مثال زدیم و صدها مثال دیگر که باید برویم از زندگی اهل بیت و چهارده معصوم مطالعه کنیم و بفهمیم چگونه رفتار کردند، با رفتار ناشایستی که به آنها میشده چه قدر با ملایمت و با خوبی، بدی را با خوبی پاسخ میدادند. آنها توانستند خار وجود انسانها را گل کنند. این که میگویند از محبت خارها گل میشود، باید دید که اینها چگونه رفتار کردند.
آیه 134 سوره آل عمران دقیقا این دستور را میدهد، آدرس میدهد که آدمهای مومن، آدمهایی که به سمت خدا میشتابند، کسانی هستند که الْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ یعنی اگر خشمی به سراغشان میآید مرحله اول خشم خود را فرو میخورند و در مرحله بعد بلافاصله وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ از مردم میگذرند، از کسانی که برایشان ناراحتی ایجاد کرده یا ناسزا گفته است میگذرند. مالک اشتر ابتدا خشم خود را فرو میخورد سپس میبخشد که اگر نمیبخشید که میایستاد و برخورد میکرد، و به مسجد میرود و برایش دعا میکند و طلب خیر و استغفار میکند. این جا است که فرد به بخش سوم آیه میرسد. وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ این افراد کسانی هستند که احسان هم میکنند. یعنی اگر میخواهیم یک انسان معنوی باشیم و بخواهیم در این مرحله قدم بگذاریم وقتی خشمی به سراغ ما آمد باید این سه مرحله را طی کنیم. اول خشممان را فرو بخوریم، بگذریم، احسان هم بکنیم.
فردی به امام صادق علیهالسلام توهین میکند، امام علیهالسلام خشم خود را فرو میخورد، از او میگذرد، و به او احسان هم میکند. چه رخ میدهد؟ معجزه رخ میدهد!
تعصب جاهلانه ممنوع
در زندگی هم باید ما این گونه رفتار کنیم. شاید منی که مدعی هستم، به قول سعدی
ای مدعیان در طلبش بیخبرانند کان را که خبر شد خبری باز نیامد
منی که ادعا میکنم اهل بیت را دوست دارم، عاشق اهل بیت هستم، عاشق خدا هستم میگوید این مدعیان در طلبش بیخبرانند، آن کسی که خبری گرفت و رسید به معشوق دیگر خبری از او پیدا نمیشود. خیلی زیبا میگوید که :
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
پروانه به سمت عشق خود میرود که شمع است و نور است و میسوزد و خبری از او نمیآید. ما جزو مدعیان بیخبری هستیم که در طلبش بیخبر هستیم و همین طور داریم شلوغ میکنیم و میگوییم من تعصب دارم. میخواهم به شما عزیز بگویم که اگر ما درباره مقدسات خودمان، خدای خودمان، و روی اهل بیت تعصب داریم خوب است اما این نباید تعصب جاهلانه باشد. اگر امیرالمومنین را دوست داری باید هوشمندانه رفتار کنیم. اگر کسی به مولای ما توهین کرد، میدانم که غیرت داریم بر روی اسم ایشان، اما باید این سه مرحله را طی کنیم.
1- اول کظم غیظ کنیم
2- باید ازش بگذریم
3- باید به او احسان کنیم
وقتی به او احسان کردیم به او بگوییم ما که کسی نیستیم این احسان را اهل بیت ما دارند به ما یاد میدهند. مهر اهل بیت را بر روی آن بزنیم و بگوییم که آنها هستند که این رفتار صحیح را میکنند. آن موقع جاذبه میشویم برای دین و اهل بیت و مولا علی. بقیه میگویند اگر این دین است من دوستشان دارم. تا الان فکر میکردم آدمهای بدی هستند. اینها چه قدر خوب رفتار میکنند. من یک جور توهین کردم به آنها ولی گذشت کردند.
من حرفم این نیست که غیرت نداشته باشیم. اتفاقا غیرت باید داشته باشیم. اما غیرت هوشمندانه و عاقلانه. این غیرتی که به امیرالمومنین داریم باعث میشود بایستیم و به درستی از آن دفاع کنیم. ببینیم که مولا امیرالمومنین علیهالسلام خودش یا سرلشکرش این جا بود چه میکرد. آیا تندی میکرد، ایا مثل من محمد افلاکی آن طور عصبانی میشد و رفتاری میکرد که آن جوان بترسد و بگوید اینها دیگر کی هستند! این تندروها که هستند.
راهکار من: موفقیت معنوی
میخواهم این را بگویم که من و شما باید رفتار خودمان را اصلاح کنیم. خیلی میتواند به من و شما این کار کمک کند. دوست دارم به شما بگویم که واقعا این یک مسیر نورانی است. یکی از کاربران ما، به پشتیبانهای من پیام داده بود که: «این هری پاتر بازیها و ائمه و غیره را بگذارد کنار! درباره موفقیت و روانشناسی کوانتومی صحبت کند. اگر همه نه که یک کانالی که فقط درباره موفقیت و روانشناسی کوانتومی صحبت میشود به ما معرفی کند. اگر شما در این چارچوب هستید و نمیآیید بیرون، جای دیگری را به ما نشان بدهید.»
من به او میگویم که: « شما باید داستان زندگی منِ محمد افلاکی را بدانید. تمام کاربران دوره پاکسازی کوانتومی در ابتدای دوره می دانند که من کسی بودم که خودم هیچ اعتقادی به دین اسلام و مقدسات نداشتم. از خیلی از جوانهایی که الان در مقابلشان عصبانی میشوم و خیلی بیدین هستند و به اعتقادات ما هیچ احترامی نمیگذارند و به اهل بیت ما احترام نمی گذارند و گاها توهین میکنند شاید من هم در یک سطح بدتر از آنها بودم در زمان خودم. اما میخوهم به شما بگویم که در یک فرصتی از زندگی خودم، در یک چالش، که داشتم در بیمارستان در اثر بیماری آمبولی جانم را خدا میگرفت همانجا اینها به داد من رسیدند. من شفا را از دست اهل بیت گرفتم. من مسلمان شدم. باورشان کردم.
استاد عزیزی که در هایپر استاد ایشان را دیدم و ایشان را نمیشناختم که یکی از اساتید بزرگ در دانشگاه علوم پزشکی و دانشآموزخته یکی از دانشگاهای انگلستان است. ایشان یک دفعه من را دید و گفت من شما را در شبکه اجتماعی دنبال میکنم. کار شما بسیار قشنگ است. من هم به عنوان یک کاربر با او خوش و بش کردم. در آخر وقتی کارتش را به من داد دیدم نوشته که دکتر فلان، متخصص از انگلستان، استاد دانشگاه اصفهان. وقتی من دیدم جا خوردم و خوشحال شدم که استاد بزرگواری مثل ایشان دنبال کننده آموزشهای من است. در آن جا با حس خیلی بهتری با دکتر صحبت کردم و به خودم بالیدم. به ایشان گفتم که آقای دکتر ببخشید که من کل صحبتهایم معنوی و محبتی و اهل بیتی و خدایی است و آموزشهای من این سبک است. آقای دکتر گفت بسیار هم عالی است و صحبتهای جالبی بین ما رد و بدل شد و من به خودم بالیدم.
مسلمان خوبی باش
میخواهم به شما عزیز بگویم که اگر میخواهی زرنگ باشد باید یک ریسمانی پیدا کنی. اهل بیت و چهارده معصوم و حضرت ابوالفضل علیهالسلام میانبرهایی هستند که ما را زودتر به خداوند میرسانند. خداوند در روی زمین نماینده دارد و ائمه در حقیقت نمایندگان انحصاری خداوند بر روی زمین هستند. اگر میخواهیم با خدا ارتباط برقرار کنیم، میخواهیم ببینیم که خدا به ما چه گفته، علاوه بر کتاب آسمانیمن باید احادیث اهل بیت را ببینیم چه هستند. رفتار اهل بیت چیست، رفتار امیرالمومنینعلیهالسلام چیست. مشکل واقعا میدانید چیست. آن جوانی که به اهل بیت ما یک موقع توهین میکند به خاطر جهلش است. چون نمیداند، نمیشناسد، اگر واقعا فیلمی باشد که بتواند گوشهای از زندگی اهل بیت و رفتار انسانی این عزیزان، و بزرگواران را نشان دهد آن موقع است که همان هم عاشقش میشود. همان هم میگوید که :
مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمانوار میآید
کافر هم که باشد وقتی این یار ما را میبیند آن زیباروی ما را میبینید، خوب ما را میبیند، اهل بیت ما را میبیند، رفتار درست آنها را میبیند، او هم مسلمانوار میآید: که کفر از شرم یار من مسلمانوار میآید.
من محمد افلاکی موفقیت درس میدهم، ولی موفقیتی که در چهارچوب معنویت و راه حلهای معنوی است که عشق امیرالمومنینعلیهالسلام هم در آن اعتقادات هم است. هر کسی هر اعتقادی دارد، هر دینی هم دارد میتواند جزو مسیر ما باشد. مسیر ما مسیر نور است. شما میخواهید یهودی باشید، مسیحی باشید، زرتشتی باشید، همین که خدا را قبول داشته باشید مسیر و من و شما یکی است. راهی نیست که من از این سمت میروم شما از آن سمت میروید. همه ما به یک منجی اعتقاد داریم. پس در نهایت به یک اشتراک میرسیم همان طور که محمد عرب گفت سرخپوستها هم متعقد بودند که فردی از شرق میاید که زندگی همه را نجات میدهد. پس همه دنیا و مذاهب همه کسانی که اعتقاداتی دارند با هم اشتراک نظر دارند. اصلا دین ما هم مشترک است. راه ما مشترک است از هم جدا نیست. به زبانهای مختلف گفته میشود از هم جدا نیست.
ما باید برای همه دینها احترام قائل بشویم و به مقدسات هم احترام بگذاریم و به هم توهین نکنیم. اعتقادات هر کس برای خودشان محترم است. من هم که دارم آموزش موفقیت میدهم از اعتقادات خودم، از مستی و شرابی که از دست امیرالمومنین علیهالسلام گاهی اوقات چیزی چکهای به ما میرسد، جرعهای به ما میرسد، از اهل بیت میگیریم، دلم نمیآید آن را به اشتراک نگذارم و نگویم. واقعا لذتبخش است. شما که سفر زیارتی مشهد مقدس یا کربلا میروید متوجه میشوید، وقتی نزدیک ضریح این بزرگواران میشوید، چه حال عجیبی به شما دست میدهد. اگر نرفتید امتحان کنید تا بفهمید چه آرامشی در آنجا میگیرید. به نظر من مرکز انرژیکی هستی در آن جا است. متوجه میشوید چه تغییراتی در وجودتان صورت میگیرد.
خواستم به شما بگویم که من دفاع از اعتقاداتی میکنم که میدانم درست است و به من اثبات شده است. حرفم با آن آقای استاد دانشگاه این بود که او در واقع چیز جالبی را گفت که: «الان خیلی از آدمهایی که تحصیل کردهاند و مدتها هم دیندار بودهاند به جایی رسیدهاند که لاییک شدهاند و بیدین شدهاند. انگار دین را دیگر قبول ندارند. این فاجعه است در زمانه امروز که دین یک جوری دارد طرد میشود.» من به آقای دکتر گفتم: «صدهزار دانشمند با صدهزار مقاله بیایند، و بخواهند بگویند که دین شما درست نیست و شما خرافهپرست هستید، و محمد صلاللهعلیهو آله استغفرالله اینها را شعر گفته است، و این چرندیاتی که میآیند و میگویند؛ اگر صدهزار دانشمند هم بخواهد این را بگویند، آدم این مطالب را در اینترنت میخواند و میفهمد که چهطور گمراه شدند، به قولی من یکی نمیپذیرم.
من با قلبم ائمه را درک کردم، من با وجودم ائمه را شناختم. پس من مخلص این عزیزان هستم و پا در مسیری گذاشتم که میدانم خود آنها هم یاریام میکنند و شما میتوانید در این مسیر از این عزیزان و بزرگواران استفاده کنید.
ببینید که برای محمد عرب چه اتفاقی میافتد، کتاب خدا، کتاب قرآن، کتاب معجزه، چه معجزهای در او ایجاد میکند، چه عشقی به او میدهد، چه عشقی به دیدنش و اهل بیتش در او ایجاد میکند. پس برای ما هم امکانپذیر است. پس قابلیت هدایت برای ما هم وجود دارد. پس از خدا میخواهم که هدایت را برای تمام جوانان سرزمینمان ایجاد کند.
این را هم بگویم که همگی با هم برای فرج مهدی فاطمه، حضرت حجت دعا کنیم و بدانیم که همانطور که حضرت رسول گفت: «افضلالعمل انتظار الفرج» چه عملی باید امروز انجام بدهم برای موفقیتم. منتظر حضرت باش، برایش دعا کن. برای سلامتی او، برای فرجش، برای حاجت دلش دعا کن. خود حضرت میگویند اگر برای فرج من دعا کنید فرج و گشایش در زندگی خود شما اتفاق میافتد. دیگر چه میخواهید. یک همچین گنجینههایی را ما داریم و واقعا اگر ما شیعیان امیرالمومنین علیهالسلام همانطور که گفته شده اگر همه شیعیان ما و همه انسانهای نورانی، همه دنیا، همه آنها که دل در گرو خداوند دارند، و به سمت نور بخواهند بروند، تشنه آمدن حضرت باشند، حضرت ظهور میکنند. یعنی این اتفاق را رقم میزند. بیایید جزو آن دسته باشیم. بیایید همه با هم برای آمدنش دعا کنیم. اللهم عجل لولیک الفرج، بدانیم که این دعاهای ما در هستی یک انرژی عظیمی دارد. تک تک دعاهای من و شما میتواند کمک کند به این که یک روز، یک روز این فرج نزدیک شود. باور کنید.
مقالات اخیر

منطقه امن در روانشناسی: خطرات و 10 راه خروج از آن
5 فروردین 1404

بررسی کامل ذهنیت رشد و ذهنیت ثابت
30 اسفند 1403

چرا ۹۹٪ افراد موفق نیستند؟ پاسخ از علم روانشناسی
22 اسفند 1403
ترس از شکست چیست؟ راهکارهای غلبه بر آن
3 اسفند 1403
One thought on “چگونه با محبت افرادی که هم عقیده ما نیستند را جذب کنیم؟”
سلام واقعا نمیدونم چی بگم فقط از خداوند ثابت قدمی در راه و روش ومرامی که استاد اقلاکی بزرگوار درپیش گرفته عملا به کار بستندبه همه جوانان این مرزوبوم عطا فرماید