2.3
(4)
در دوره پاکسازی کوانتومی بیان می کنیم که هر مشکل و درد و ناراحتی از درون خودمان است و یک خطایی درون ماست که باعث این مشکل شده و باید آنرا پاک کنیم تا مشکل برطرف شود و حالا یک تناقض پیش می آید که آن طفل معصومی که هیچ گناهی نکرده، به سبب چه عاملی به این بیماری دچار شده؟ او که خطایی مرتکب نشده و در این کلیپ به این سوال و یکی دو سوال مهم دیگر خواهیم پرداخت که حتما مفید فایده برای شما عزیزان خواهد بود.
سلام به دلهای پاک شما عزیزان
من محمد افلاکی هستم و در این جا یکی از سئوالهایی که برای کاربران عزیزم پیش آمده و به نظرشان تناقض با گفتههای ما است را میخواهم توضیح بدهم. ما همیشه میگوییم وقتی بدی یا رنج میبینیم، عاملی در درون ما هست که باعث وقوع آن اتفاق شده است. ما این را در دوره پاکسازی کوانتمی درس میدهیم و آموزش میدهیم که آن عامل را چگونه پاک کنید.
مسئله این است: چرا رنج؟
خیلی از کاربران دوره پاکسازی کوانتمی میگویند: «خب! پس تو میتوانی دقیقا بگویی که آن بچه کوچک چند ماهه یا چند ساله که سرطان میگیرد و جانش را از دست میدهد و از دنیا میرود، چه گناهی کرده است؟ آیا او هم فکر منفی کرده؟» چون ما میگوییم یکی از دلایل ذهنی سرطان، کینه و نفرت است که در وجود ما ایجاد بیماری میکند، هورمونهای بد ترشح میکند و باعث میشود در درون ما توده ایجاد شود. اگر ما بتوانیم کینه و نفرت را پاک کنیم، به نوعی یکی از دلایل سرطان را پاک کردهایم. این یکی از دلایل انرژیکی است. سئوال اینجا پیش میآید که آن کودک که فکر بدی نکرده! پس سرطان از کجا آمده است؟
پاسخ این است که دلایل متفاوت و پارامترهای مختلف برای وقوع یک بیماری وجود دارد و یکی از این دلایلی که برای ما خیلی واضح و قوی است کینه و نفرت است. در کتاب شفای زندگی خانم لوییزا هیل، در یک جدولی بیماریها و دلایل ذهنی آنها نوشته شده است. او بیماریها و الگوهای ذهنی غلطی که به تجربه به او در هر بیماری ثابت شده را درج کرده است. او خودش هم با این بیماری دست و پنجه نرم کرده است و فهمیده که باید عامل ذهنی را پاک کند تا شفا یابد. این جا است که تناقض پیش میآید.
سئوال دیگری که پیش آمده این است که: «شما که میگویی اگر انسان خوبی باشی و سالم زندگی کنی و پاک و صادق باشی و درونت پاکی ایجاد کنی، هیچ بلا و مصیبتی بر سر تو نمیآید و به هیچ درد و رنجی مبتلا نمیشوی. پس چرا مصائبی برای مسیح وجود داشته است؟ چرا باید بلاهایی بر سر ائمه بیاید؟ چرا برای معصومین این همه درد و رنج بوده؟ چرا برای قدیسین این همه بلاها اتفاق افتاده؟ آنها که انسانهای خوبی بودهاند. آنها که منتخب خداوند بودند و بدی در آنها نبوده که ظاهر شده که نتیجهاش این باشد که به درد و رنج مبتلا شوند!»
به این دو سئوال میتوان یک سئوال دیگر را نیز اضافه کرد که: «آن کسی که در آفریقا به دنیا میآید و در میان قومی است که فقر را تجربه میکنند چه گناهی کرده است؟» چالش اینجاست که با این قانون که ما مطرح میکنیم عدالت خداوند کجاست؟
و خداوند انسان را در رنج آفرید
من میخواهم این طور توجیه کنم که اولا ما فقط دو قدم جلوتر از خودمان را میبینیم. ما بر هیچ چیزی آگاهی کامل نداریم. اطلاعات جزئی و ظاهری داریم و باطنش را اصلا نمیبینیم. به عنوان مثال بچهای که سرطان میگیرد و از دنیا میرود را در نظر بگیرید. این موضوع بسیار رنجآور است و همه ما میگوییم که خدایا این چه عدلی است؟ چه گناهی کرده است؟ چرا با او چنین کردی؟ در حالی که ممکن است خداوند به این بچه بیشترین لطف را کرده باشد. و او در نزد پروردگارش عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ[1] باشد و در حال کسب روزی در نزد خداوند هست. اگر او را از این دنیا برده، خواسته که او را در این دنیا که به قول پیامبر مهربانیها (صلاللهعلیهو آله و سلم) [2]: «الدُّنیا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ» وارد نکند. شاید این دوست داشتن خداوند بوده است که بگوید من نمیخواهم درد و رنج بیشتر در این دنیا بکشد.
ما در قرآن آیهای داریم که میگوید: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ[3]، یعنی به نوعی ما را در رنج آفریده است. همین که در حال حرکت هستیم و زندگی میکنیم، با نفس مقابله میکنیم و با شیطان در حال مبارزه هستیم، خود یک رنج است. ما به همین بهایی که با شیطان مبارزه میکنیم قیمت و ارزش پیدا میکنیم، پس در رنج هستیم.
دنیا مانند رحم مادر است[4]
در جهانی بالاتر و بهتر، در جایی که جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ [5] وعده بهشت الهی داده شده است. همه ما در آنجا بودهایم. به قول حافظ:
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم
ما در این دیر خرابآباد در حال رنجیم و گمان میکنیم کسی که از این دنیا رفته، چرا برایش این اتفاق افتاده است. دیدگاهمان را نسبت به مرگ باید اصلاح کنیم. مرگ یک جهش است به جهانی بالاتر، با امکانات بیشتر، جایی پر از رهایی و آزادی. ما در این دنیا مثل فرزندی هستیم که در داخل رحم مادر زندگی میکنیم و همه دنیایی که تجربه میکنیم همان دنیای کوچک است. وقتی وارد این دنیا میشویم، به نظرمان این دنیا بزرگ و وسیع به نظرمان میرسد و دنیای رحم را کوچک و ناچیز میدانیم. هماکنون ما همه در رحم دنیا قرار داریم. از این دنیا که خارج شویم در یک رحم بزرگتری که جهان باقی و جاودان است، استقرار پیدا میکنیم. اگر در اینجا به درستی رفتار کنیم و در مقابل نفسمان بایستیم، و در برابر شیطان قسم خوردهای بایستیم، که گفت: «من اینها را اغوا میکنم»[6]، قیمت پیدا میکنیم.
سر بندگی به حکمت بنهم که پادشاهی
بچهای که چند سال بیشتر ندارد و از این دنیا میرود، مشغول خوردن روزی در جهانی بزرگتر در نزد خدای خود است. میتوانید این نگرش را داشتهباشید که او وارد رنج بیشتر نشده است. شاید با چشم ظاهربین دنیوی من که دو دوتا چهارتا حساب میکند، این شرایط سخت باشد. اما برای یک ذهن الهی و معنوی، این یک لطف خدا است. از این منظر، خدا خواسته این بچه که یک امانت بود و اگر میماند شاید بسیار هم اذیت میشد و اکنون خواست در یک مرتبه بالاتر بدون درد و رنج، بدون آلودگی به گناه، آزاد باشد و در نزد خداوند بهترین روزی را بخورد. ما چون نمیبینیم با آگاهیها و دید محدود خودمان، میگوییم: «خدا عادل نیست و این رنج است، او چرا چنین رفتاری کرده؟». در صورتی که دید متعالیتر و بلندمرتبهتر این است که جهان باقی را ببینیم و بدانیم که کارهای خداوند از روی حساب و کتاب است. به قول سعدی:
اگرم حیات بخشی وگرم هلاک خواهی سر بندگی به حکمت بنهم که پادشاهی
من اگر هزار خدمت بکنم گناهکارم تو هزار خون ناحق بکنی و بی گناهی
یعنی خداوند هر کاری که بکند، هر چه بر سرمان بیاورد، درست است. اینها از دید محدود ما جوابی ندارد ولی از دید عقل کل الهی و از دید بلند مرتبه الهی، از دیدگاه الوهیت، میبینید که همه چیز به درستی خلق شده و به کسی ظلم نمیکند. او عادل است. به عدل الهی به هیچ عنوان شک نکنیم.
پس آن عزیزی که میپرسد آن بچه چه چیزی در درونش بوده که این بیماری و این مشکل برایش پیش آمده، میخواهم به او بگویم که اتفاقا این بلا به چشم من و تو بلا است. شاید موهبتی، نعمتی برای بچه بوده؛ چون او باید لذت ببرد. شاید رنجی برای پدر و مادرش باشد، که همان هم اگر به صورت بلا و مصیبت باشد خدا در یک جایگاه بالاتر چیز بالاتری را عطا میکند.
ما وارد جهانی جاودانه میشویم
ما نمیدانیم و چون ذهن محدودی داریم، پاسخی برایش نداریم. ولی عقل الهی حکمت درستی دارد. یک روز برای ما همه این مسائل آشکار و روشن میشود. فقط نباید به او شک کنیم. کسی که در آفریقا آفریده شده، کسی که در بدترین شرایط قرار گرفته، کسی که معلول به دنیا آمده، به نظر ما خیلی خیلی نادرست است. ما این طور میبینیم. اما ممکن است خداوند زندگی او را طوری درست کرده باشد که از ما که فکر میکنیم که در شرایط بهتری هستیم، بسیار وضعیت عالیتری داشته باشد. شاید حتی کسی که بیل گیتس الان به او کمک میکند در جایگاه بالاتری نزد خداوند قرار داشته باشد.
ما نمیدانیم. ما فقط همین دو روز دنیا را میبینیم. دو روزی که میبینید چشم برهمزدنی در برابر جاودانگی نیست. شما برای جاودانگی، نامحدودیت زمان را در نظر بگیرید. آن وقت به نظر میرسد که ما فقط دو روز زندهایم. منطقی است که بپرسیم چرا در این دو روز در این جا خوابیدم، چرا جای سردی داشتم یا تشک عالی و باش پر قویی زیر سرم نبود؟ ما این را میگوییم! در صورتی که اگر بلند مرتبگی و دید بالا داشته باشیم و مشاهدهگر متعالی این هستی باشیم میفهمیم که نه خیر! هیچ ظلمی به کسی نشده و همه چیز درست است.
آیا خداوند برای ما بس نیست؟
همه ما خدای مهربانی را داریم و چون او را داریم چیزی کم نداریم! خدا میگوید: تو این و این و این را نداشتی! ولی من را که داشتی! شعری از شکسپیر هست که میگوید:
هر زمان که از جور ِ روزگار
و رسوایی ِ میان ِ مردمان
در گوشه ی تنهایی بر بینوایی ِ خود اشک می ریزم،
و گوش ِ ناشنوای آسمان را با فریادهای بی حاصل ِ خویش می آزارم،
و بر خود می نگرم و بر بخت ِ بد ِ خویش نفرین می فرستم،
و آرزو می کنم که ای کاش چون آن دیگری بودم،
که دلش از من امیدوارتر
و قامتش موزون تر
و دوستانش بیشتر است.
و ای کاش هنر ِ این یک
و شکوه و شوکت ِ آن دیگری از آن ِ من بود،
و در این اوصاف چنان خود را محروم می بینم
که حتی از آنچه بیشترین نصیب را برده ام
کمترین خرسندی احساس نمی کنم.
اما در همین حال که خود را چنین خوار و حقیر می بینم
از بخت ِ نیک، حالی به یاد ِ تو می افتم،
و آنگاه روح ِ من
همچون چکاوک ِ سحر خیز
بامدادان از خاک ِ تیره اوج گرفته
و بر دروازه ی بهشت سرود می خواند
و با یاد ِ عشق ِ تو
چنان دولتی به من دست می دهد
که شأن ِ سلطانی به چشمم خوار می آید
و از سودای مقام ِ خود با پادشاهان، عار دارم.
ما خدای مهربان را داریم، که عالم بالاتر را برای ما آفریده، چیزهایی را خلق کرده، موهبتهایی که خودمان هم خبر نداریم.
ما با ذهن کوتهبین دنیوی به خدا نمره منفی میدهیم و میپرسیم که چرا برای پیامبر خدا این همه مصیبت نازل شده است. پاسخ این است که خدا خودش در قرآن گفته است: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا[7] (برای هر پیامبری را از میان مجرمان دشمنی پدید آوردیم و پروردگار تو برای راهنمایی و یاری تو کافی است). این آیه در حقیقت یک آدرس به ما میدهد که خداوند کافی است.
زیر شمشیر غمش رقصکنان باید رفت
ما که نمیتوانیم خودمان را با پیامبران مقایسه کنیم. چرا برای خودمان این تناقض را ایجاد میکنیم؟ چرا برای مسیح این مصائب پیش آمد؟ چرا ائمه ما این قدر مصیبت تحمل کردند؟ مصیبت از دید ما مصیبت است. از دید آنها:
زیر شمشیر غمش رقصکنان باید رفت کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد[8]
امام حسین (علیهالسلام) زیر شمشیر غم الهی رقصکنان رفتهاند، ما فکر کردهایم که وای! چه بلا و مصیبتی! او به دیدار خدا میرود، به دیدار معشوقش میرود. میگوید: «تمام زندگی و اهل و عیالم را میدهم تا بگویم که من شهیدم!» وقتی میگوییم قربانت بروم خدایا، یک نفر باید پیدا شود که خودش را قربانی کند! و چنین بلند مرتبه شود. باید یک شاهدی برایش وجود داشته باشد.
ائمه چراغ هدایت هستند
معصومین و ائمه در برابر سیاهی است که نور وجودشان دیده میشود. خداوند اگر ماموریتی به آنها داده است گفته بیا و مردم را هدایت کن و بگو راهشان خطا است. به خاطر همین تاریکی است، یک بدی است، یک شرّی است، که نور وجود و چراغ هدایت آنها در کنارش دیده میشود.
امام حسین (علیهالسلام) میتواند چراغ زندگی ما باشد. إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی وسَفینَةُ النَّجاةِ[9] این چراغ هدایت باید بیاید که بگوید این گروه شر و بدی این است! الان بعد از 1400 سال چه کسی مانده و پیروز است؟ امام حسین (علیهالسلام) یا شمر و یزید؟ مشخص است! همه پیروزی حق علیه ظلم و حق علیه باطل را میبینیم. امام حسین (علیهالسلام) زندهتر از هر کس است. چه کسی توانست ایشان را شهید کند؟ او زنده و حی است. همین الان به دیدارش میرود، حال دلها را خوب میکند. شما یک کربلا میروید و متحول میشوید. یزید و شمر کجا هستند؟ قبرشان کجاست؟ نیروی شر ماند؟
اما حکمت خداوند این بود که شرارت آنها را برای پیامبر و ائمه قرار بدهد، تا چراغ وجود آنها در تاریکی نشان داده شود. در یک جای تاریک روشنی چراغ مشخص میشود. باید سیاهی و تاریکی میبود تا خوبی و گوهر و جود ائمه و پیامبران دیده شود. پس این هم حکمت خدا است.
ما نمیتوانیم بفهمیم!
ما نمیتوانیم خیلی از حکمتهای خدا را جواب بدهیم. من کسی نیستم که بتوانم ادعا کنم که میتوانم پاسخ بدهم. این چیزها که گفتم هم توجیهاتی است که به صورت ذهنی پاسخ دادم و از خدا خواستم بر زبانم جاری کند. شاید شما پاسخهای بهتری داشته باشید. اما یک جمله میخواهم بگویم که ما نمیتوانیم با ذهنمان اینها را قضاوت کنیم. فقط باید بگوییم که:
من اگر هزار خدمت بکنم گناهکارم تو هزار خون ناحق بکنی و بی گناهی
طوفان کاترینایی برپا میشود، سونامی ایجاد میشود؛ و میپرسیم که خدا چرا این چنین کرد! در صورتی که خبر نداریم آن افرادی که کشته شدند یا سونامی آنها را با خود برد آن چنان شاد و خرسندند که در حال لذت بردن هستند و ما متاسف هستیم که چرا این چنین شد!
جهان زیبایی در انتظار ما است
داستان بسیار جالبی هست که داستان زندگی ما است. چند حشره در مردابی زندگی میکردند و شاخههایی وجود داشت که به سوی بالا میرفت و از آب بیرون میرفت. گاهی بعضی از حشرات از آن بالا میرفتند و دیگر برنمیگشتند. از دید بقیه حشرات آنها مرده بودند! هر وقت کسی به سمت شاخه میرفت بقیه سعی میکردند جلوی او را بگیرند و به او میگفتند نرو، مراقب باش. وقتی حشرات از دل مرداب بیرون میآمدند و آفتاب به آنها میخورد و تنشان را گرم میکرد؛ آنها تبدیل به سنجاقکهای زیبا بر روی مرداب میشدند و پرواز میکردند. آنها از دل آن مرداب بیرون میآمدند و در آن فضای بینهایت زیبا و گل و در فضای بهشتی حرکت میکردند و تجربه میکردند. آنها حس میکردند که مرگ در آن پایین در آن مرداب بوده است، و میخواستند به دوستانشان بگویند ولی نمیتوانستند! جهان زیر آب جهان سنجاقکها نبود.
داستان ما هم مهمین است. میگوییم چرا اینها رفتند؟ آنها به مرتبه بالاتری رفتند. امروز به من خبر دادند کودک سرطانی خیلی حالش بد است. ان شاء الله شفا پیدا کند و من برایش دعا میکنم. اما ما بیجهت نگرانیم. چون فکر میکنیم اگر از دنیا رفت، دنیا تمام شده است. خیر! او از این مرداب بالا میرود، یک سنجاقک و یک پروانه زیبا در دشت خودش میشود، ولی او حالش خوب میشود. این واقعیت است.
خدوند بخشاینده مهربان است
از خدا میخواهم این بینش را به ما بدهد. قدری محاسبات ما ذهنی است. بینشهای ما ذهنی است. از مرگ میترسیم چون فکر میکنیم آغاز ما است. شروع ما است. شعف ما است. جشن زندگی ما است. ما برای به دنیا آمدن خود تولد میگیریم و برای مرگمان عزاداری میکنیم. در حالی که این تولد واقعی ما است. کافیست در این دنیا خوب باشیم، به حق کسی تجاوز نکنیم. همین عمل صالح و کار خوب میشود. خداوند هم قربانش بروم معادلهای جالب در هستی گذاشته است، گفته: «اگر یک کار خوب بکنی ده برابر به تو میدهم و اگر کار بدی بکنی فقط همان را مینویسم.[10] این فضل خدا است، با چنین خدای مهربانی طرف هستیم.» و تازه باز میگوید: «در توبه و استغفار را برایت گذاشتم و اگر توبه و استغفار کنی همه گناهانت را تبدیل به حسنه میکنم[11].» ببین چه گنجی است. ما چه قدر گنهکار میتوانیم باشیم؟ اگر توبه کنیم همه بدیها، خطاها، گناهان، معصیتها را میبخشد و به حسنات تبدیل میشود.
به قول یکی از بزرگان اگر در آخرت همه گناهان بخشیده شده تعجب نباید بکنیم، تعجب وقتی باید بکنیم که با این همه رحمت و مغفرت الهی کسی به جهنم برود. من از یکی از علما شنیدم که اگر کفار و منافقین و همه آنان که در گنداب دنیا غرق شدهاند و لذتهای دنیا در دهانشان مزه کرده است و آلوده دنیا شدهاند، اگر میدانستند که در دنیای دیگر چه چیزی وجود دارد، با همه بدی و خطاها لحظهای دوست نداشتند که در دنیا بمانند.[12] ما به دیدن معشوق خود میخواهیم برویم و ترسیدیم که چرا به دیدن معشوق رفت و چرا طوفان کاترینا آنها را کشت، چرا خود ما مردیم، چرا عزیزان ما مردند؟
چون ذهن ما کوچک است، ذهن مان را بزرگ کنیم. بزرگ کردن ذهنمان هم به این سادگی نیست و راه حل معنوی میخواهد و خدا خودش باید روزی و حواله ما کند. در هر صورت بدانید که خدای ما عادل و غفور و رحیم و رحمان است. او ما را به جهانی بالاتر، امکاناتی بالاتر، و شرایطی بهتر خواهد برد. با چنین شرایطی دیگر رنج و عذابی را نخواهیم دید. درد و رنج این است که در اینجا بمانیم و فکر کنیم همه چیز داریم. همین جا رنج و عذاب است. دنیا بازی است، لهو و لعب است، بازیهایی که میتواند ما را دور کند.
نان دنیا را برای کار آخرت بخوریم
در هر صورت اگر به راه حلهای معنوی چنگ بزنیم و به سمت خداوند برویم و حرکت کنیم، هم در دنیا یر و برکت و سلامت و شادی و فراوانی میبینیم و هم در آخرت؛ هم دنیای آبادی خواهیم داشت و هم آخرت آبادی.
در پایان میخواهم بگویم اینها را نگفتم که دنیا را رها کنیم. نه! میتوانیم نان دنیا را بخوریم و کار آخرت بکنیم. هم لذت دنیا را بچشم و هم آخرت خوبی بسازیم. شما را دعوت میکنم در دوره پاکسازی کوانتمی که برای حل مسائل و مشکلات و دریافت جریان فراوانی و سلامتی و آرامش و عشق در زندگی شما است شرکت کنید و مطمئن باشید با راه حلهای معنوی میتوانیم مسائل و مشکلات مان را حل کنیم. دیدگاه معنوی میتواند خیلی از مشکلات ما را حل کند
منتظر کلیپهای عالی من باشید. در این لحظه برای فرج مولا صاحبالزمان (عج) دعا میکنم.
[1] آیه 169 سوره آل عمران. (به درستی که ما انسان را در سختیها آفریدیم)
[2] پیامبر (صلاللهعلیهو آلهو سلم) : «الدُّنیا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ و جَنَّةُ الْکافِرِ. » دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است. بحار ج ٧۴ص١۵٩
[3] آیه 4 سوره بلد
[4] رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : «ان مثل المؤمن فی الدنیا كمثل الْبجنین من بطن امه؛ اذا خرج من بطنها، بكی علی مخرجه؛ حتی اذا رأی الضوء یحب ان یرجع الی بطن امه؛ فكذلك المؤمن یجزع من الموت؛ فاذا أفضی الی ربه، لم یحب ان یرجع الی الدنیا، كما لایحب الجنین ان یرجع الی مكانه». (مثال مؤمن در دنیا، مثل جنین است در شكم مادر.از این رو پس از پایان عمر آن جهان، با اكراه و سختی، همراه با ترس و گریه، دل از آن مكان میكند. پس از اندكی كه با این جهان انس گرفت، دیگر میل بازگشت به وطن نُه ماهه خویش را ندارد. مؤمن نیز چنان به دنیا خوگرفته است كه دل كندن از آن، برایش سخت و مرگ بر او ناپسند است؛ اما پس از مرگ، وقتی چشمش به جمال نعمتهای فرحبخش و دل انگیز برزخی روشن شد، به هیچ وجه حاضر نیست به وطن چند ده ساله خویش بازگردد
[5] آیه 11 سوره بروج. (باغهايى كه از زير [درختان] آن جويها روان است)
[6] آیه 82 سوره صاد (قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ)
[7] آیه 31 سوره فرقان
[8] غزلیات حافظ
[9] رسول خدا (صلیاللهعليهوآله): إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی وسَفینَةُ النَّجاةِ … سفينةالبحار، ج 1، ص 257
[10] آیه 108 سوره انعام: مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا وَ مَن جَاءَ بِالسیئَةِ فَلا یجْزَی إِلا مِثْلَهَا وَ هُمْ لا یظلَمُونَ (هر کس (کار) نیکی آورد، پس برایش ده برابر مثل آن (پاداش) است؛ و هر کس (کار) بدی بیاورد، پس جز همانند آن کیفر نخواهد شد؛ و آنان مورد ستم واقع نمی شوند.)
[11] آیه 70 سوره فرقان: إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحًا فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللّهُ غَفُورًا رَحیمً. ( مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدل میکند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است)
[12] خداوند متعال در حدیث قدسی می فرمایند: «اگر بندگانِ گناهکارم بدانند که چقدر مشتاق توبه و بازگشت آنان هستم، از شدت شوق میمُردند» میزان الحكمه، جلد ۴، صفحه ۲۷۹۷
میانگین امتیاز 2.3 / 5. تعداد آرا: 4
2 دیدگاه در “چرا برای بچه معصومی که هیچ گناهی نکرده بیماری پیش آمده؟”
وقتی بچه ای بایک بیماری نادربه دنیامیاد،وتاآخرعمردرمان ندارد،وقتی ازمادرش میپرسه چرامن؟چه جوابی بدیم،وقتی نمیتونه ازدواج کنه،وزندگی عادی داشته باشه،هرچندمادرش بدترین آدم،اون بچه به چه امیدزنده باشه؟چراواقعاچرا،خدابابعضیهااینکارومیکنه
خیلی عالی
ممنون از وقتی که گذاشتید کامللل و تکمیل بود 🙂🙏🏻